یه زمانی اینجا زیاد مینوشتم ولی به یه دلیل همه مطالب قبل رو حتی ارشیو رو پاک کردم بیشتر واسه اینکه خودم رو خالی کنم مینویسم راستش هم زیبون خوب نعمته هم زبون زیاد ندارم فقط 3 نفر ولی این وبلاگ هم حسابی ارومم میکنه
احتیاج به یه مقدار سرمایه دارم ولی نمیخوام از کسی بگیرم نمیدونم باید چطور جورش کنم یه برنامه خیلی خوب دارم رویه بازار و مطمئنم جواب میده چند مدتی میشه که تستش میکنم و میتونه سود خوبی بده
خیلی دیر این برنامه به ذهنم رسید شاید اگر قبلا که پول دستم بود این برنامه رو داشتم کلی پول درآورده بودم والان تمام مشکلات مالیم حل شده بود
امروز جمعست و مثل تموم عصرهای جمعه دلم گرفته شاید دلم نگرفته باشه و فقط خسته شده باشم، 3 سالی میشه که درگیر این مشکل هستم ولی احساس میکنم کم کم دیگه آخرش باشه.
هر چقدر مسیر سختر باشه پاداش بزرگتره
این چند روز یکی از دوستام خیلی از دست من ناراحته آخه مدام میگه چرا رویه یاهو مسنجر کامل بهم جواب نمیدی یا کم توجهی میکنی ولی نمیدونم چطور باید بهش بگم که من شرایط قبل رو ندارم بیشتر وقتها بچه ها پیشم بودن و نمیتونستم درست جواب بدم، بگذریم بیشتر از این حرفا باید به فکر آینده باشم فعلا شرایط سختی دارم
چند روزی می شه که میرم دفتر یکی از دوستای گلم، شاید این جور کار کردن ایدآل ( نمیدونم ایدآل رو درست نوشتم یا غلط املای من هیچ وقت خوب نبوده ) ذهنم نبوده ولی واسه شروع خوبه فکرای بزرگی دارم که باید اجراشون کنم فکر میکنم این همکاری با امین راد و امین بردستانی بتونه قدم بزرگی به سمت هدفام باشه، راستش چند سال میشه که عادت کردم واسه خودم کار کنم و رییس ومدیر کار خودم باشم ولی الان اینجوری نیست آخه ...
ولی یادم نمیره که 2 بار تو زندگیم شاگرد مغازه بودم و هر بار از همون شاگردی به موفقیت بعدیم رسیدم، این بار که شاگرد نیستم و یه جورایی شریکم راستش هنوز برنامه کاریمون مشخص نیست ولی تغریبا یه جور شراکته، نمایندگی از من هست و کار و مکان از یه نفر دیگه.
بگذریم یه مدت میزارم بگذره تا ببینم چی میشه.
باور نمیکنید که من چقدر سفت و محکم هستم مثل فولاد خودم هم تعجب میکنم که چطور تحمل میکنم
بازم سلام
باز برگشتم جایی که 2 سال پیش بودم
2 سال پیش تو خونه مادرم نشسته بودم هیچ چیز نداشتم حتی کرایه تاکسیم و با یک تیده شروع کردم و بعد از 2 سال به 80% از چیزایی که دوس داشتم رسیدم ولی باز الان همون جا نشستم و دوباره هیچی ندارم فقط سر یک اشتباه که من مقصر نبودم بیشتر از این زورم میگیره که این بار اصلا من مقصر نبودم
و این بارسوم هست که به صفر میرسم ولی این بار باز هم بلند میشم و این بار واسه همیشه
هر بار که صفر شدم با قدرت بیشتری نسبت به بار قبل کار کردم و به خواسته هایه بیشتریم رسیدم پس این بار به تمام خواستهام میرسم خیلی زود
تابستون 92 هر چیزی که باید داشته باشم رو دارم قول میدم