هر چی میخواست به بهترین وجه واسش جور کردم خودش هم باورش نمیشد
چه تشکر گرم و صمیمی
فکر نکن میتونی بیای اینجا ...
اصلا فکرش رو هم نکن ...
اگر اینکارها رو میکنی که من رو برگردونی ...
نشستی حساب کردی ...
بازم این وبلاگ رو شروع میکنم آخه طاقت حرف نزدن ندارم
دیگه بدجوری داره بهم فشار میاد
میدونین خیلی وقته واسه هیچ کس حرف نزدم
شاید میگید واسه چی واسه کسی حرف نمیزنم تا خالی بشم باید بهتون بگم که از دردودل کردن واسه دیگرون جز عذاب چیزی گیرم نیومده
ئاسه ماردم هم که نمیتونم حرف بزنم آخه نمیخوام دلش بگیره دوس دارم فکر کنه پسرش هیچ مشکلی نداره
3 تا دوس دختر هم داشتم که واسه هر کدومشون که حرف زدم یه مشکل واسم درست شد یکیش عاشقم شد که شده دردسر هر روز و هر شبم
یکیشم هم شد عذاب وجدان همیشگی
واسه همین تا آخر عمرم دیگه حتی نمیخوام اسم دوس دختر رو بیارم چه برسه داشته باشم
ولی این وبلاگ تنها راه که میتونم خودم رو خالی کنم