امیر پرشیا

امیر پرشیا

امیر پرشیا

امیر پرشیا

فال

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمی‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دوردور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صباچشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاهجای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت داردمحترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشندسفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوختهر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلالسر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت استآفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش


تعبیر:شرم و کمرویی را کنار بگذار و احساس خود را با دوست در میان بگذار تا سوء تفاهم بر طرف شود. عشق و محبت را با سود و زیان مال و منال برابر ندان. عشق و محبت، پایدار و همیشگی است اما ثروت دنیا، ناپایدار است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد